صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴: سیاه روی عقیق از جدایی یمن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیاه روی عقیق از جدایی یمن است کبود چهره یوسف ز دوری وطن است ز پرتو دل روشن چو شمع در فانوس همیشه خلوت من در میان انجمن است ز تهمت است چه اندیشه پاکدامن را؟ که صبح صادق یوسف ز چاک پیرهن است اگر حیات ابد خواهی از سخن مگذر که آب خضر نهان در سیاهی سخن است ز مرگ، روز هنرور نمی شود تاریک که برق تیشه چراغ مزار کوهکن است برون میار سر از کنج خامشی زنهار که در گداز بود شمع تا در انجمن است سفینه اش به سلامت نمی رسد به کنار به چار موجه صحبت دلی که ممتحن است ز بس که مرده دل افتاده ای نمی بینی که چهره تو ز موی سفید در کفن است به آب خضر تسلی نمی شود صائب دهان سوخته جانی که تشنه سخن است صائب تبریزی