صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۰۳: حضور سوخته عشق در دل تنگ است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حضور سوخته عشق در دل تنگ است که آرمیده بود تا شرار در سنگ است ز خود چگونه برآیم، که آسمان بلند ز بار خاطر من سبزه ته سنگ است ز رنگ عالم ایجاد، بوی خون شنود کسی که روی دلش در جهان بیرنگ است دل رمیده به معشوق هم نمی سازد که این پلنگ به ماه و ستاره در جنگ است بساط چرخ و گهرهای شاهوار نجوم به چشم وحشت من دامنی پر از سنگ است امیدها به هنر داشتم، ندانستم که بخت سبز بر آیینه هنر زنگ است فریب نازکی دست آن نگاه مخور که در فشردن دل، سخت آهنین چنگ است همین که راه به دستت فتاد، راهی شو که سنگ راه سبکرو، شمار فرسنگ است متاع هر دو جهان را به رونما دادیم هنوز حسن غیور ترا ز ما ننگ است مگر زمین دگر از غبار دل سازیم وگرنه روی زمین بر جنون ما تنگ است نمی بریم به میخانه دردسر صائب شراب لعلی ما چهره های گلرنگ است صائب تبریزی