صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۰۲: ز خود برآ که سر کوی یار نزدیک است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خود برآ که سر کوی یار نزدیک است قرارگاه دل بیقرار نزدیک است ز غفلت تو ره کوی یار خوابیده است وگرنه بحر به سیل بهار نزدیک است توان به نور بصیرت به اهل دل پیوست به وصل سوخته جانان شرار نزدیک است ببر ز خویش، به سر رشته بقا پیوند که دست شانه به زلف نگار نزدیک است دلی که سوخته داغ گلعذاران است به صبح همچو شب نوبهار نزدیک است ز کاهلی نگذاری تو پای خود به حساب وگرنه وعده روزشمار نزدیک است اگر چه چشمه خورشید از نظر دورست به چشم شبنم شب زنده دار نزدیک است ز عاجزی به تو مشکل شده است دل کندن وگرنه آب به این جویبار نزدیک است شده است بر تو ز هشیاری این گریوه بلند به کبک مست، سر کوهسار نزدیک است هزار کعبه به هر گوشه دل افتاده است اگر تو دور نیفتی شکار نزدیک است ز باده توبه در ایام نوجوانی کن برآ ز بحر خطر تا کنار نزدیک است رسیده است ز دل بر زبان حکایت عشق به سفتن این گهر شاهوار نزدیک است دماغ کار نمانده است کارفرما را وگرنه دست و دل ما به کار نزدیک است ازان به قیمت می جان دهند مخموران که رنگ می به لب لعل یار نزدیک است امیدها به خط تاه روی او دارم چو توبه ای که به فصل بهار نزدیک است چه همچو غنچه فرو رفته ای به خود صائب؟ گرهگشایی باد بهار نزدیک است صائب تبریزی