صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۷۳: ز بس که واله و حیران و بیقرار خودست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بس که واله و حیران و بیقرار خودست گرفته آینه بر کف در انتظار خودست به داغ ذره دل نازک که خواهد سوخت؟ چنین که لاله خورشید داغدار خودست به صید لاغر خونین دلان که پردازد؟ که صید پیشه این بوم و بر، شکار خودست چگونه مهر جهانتاب محو خود نشود؟ درین مقام که هر ذره بیقرار خودست ز لب مکیدن شمع این دقیقه روشن شد که حسن، تشنه لب لعل آبدار خودست درین ریاض به هر سنبلی که می نگرم به پنجه شانه کش زلف تابدار خودست کراست زهره به صید حرم کشد شمشیر؟ دل تو زخمی مژگان جانشکار خودست عجب که راه تماشای خود توانی یافت چنین که حسن غیور تو پرده دار خودست چه شکوه می کنی از گردش فلک صائب؟ کدام گردش ساغر به اختیار خودست؟ صائب تبریزی