صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۶۲: غبار هستی ما پرده دار سیلاب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غبار هستی ما پرده دار سیلاب است کتان طاقت ما شیر مست مهتاب است دهان شیر بود خوابگاه وادی عشق حصار عافیت این محیط، گرداب است چنان ز سیر چمن خاطرم گزیده شده است که شاخ گل به نظر آستین قصاب است عیار آتش روی ترا چه می داند؟ هنوز دیده آیینه در شکرخواب است اگر ز غیبت ما در حضور می افتند حضور خاطر ما در حضور احباب است ترا چه بهره ز رنگینی کلام بود؟ که همچو طفلان چشمت به سرخی باب است به دور زلف تو کفر آنچنان رواج گرفت که طاق نسیان امروز طاق محراب است سر مشاهده عیب خود اگر داری کدام آینه بهتر ز عالم آب است؟ چرا خموش نگردند طوطیان صائب؟ سخن شناس درین روزگار نایاب است صائب تبریزی