صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۴۷: ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت فغان که تشنه ما در کنار زمزم سوخت گذشت پرتو روی تو بر بساط چمن عقیق لاله و گل در دهان شبنم سوخت بس است سوختن خارزار تهمت را به نور چهره چراغی که شرم مریم سوخت ز حد گذشت چو باران، ز برق کمتر نیست بهار و باغ من از گریه دمادم سوخت ز چرب نرمی بدباطنان ز راه مرو که داغهای من از چشم نرم مرهم سوخت ز انقلاب جهان زینهار امن مباش که شمع سور مکرر برای ماتم سوخت دل گرفته ما را به حال خود بگذار که در گشودن این غنچه صبح را دم سوخت ز چشم خیره تردامنان مشو ایمن که گل به آتش سوزان ز چشم شبنم سوخت همان ز خنده بیجا به مرگ خویش نشست اگر چه برق فنا خانمان عالم سوخت همان چراغ مرا نیست روشنی صائب اگر چه از نفس گرم من دو عالم سوخت صائب تبریزی