صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۴۶: بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت گهر ز شرم لبت سنگ در دهان انداخت ز سنگ تفرقه یک شیشه درست نماند چه فتنه بود که زلف تو در میان انداخت کدام سینه هدف شد، که ناوکش خود را نفس گداخته در خانه کمان انداخت گلاب صبح قیامت کجا به هوش آرد؟ مرا که حیرت دیدار از زبان انداخت اگر به دامن همت غبار نشیند ز آسیای فلک آب می توان انداخت ازان به دیده خورشید، عشق سوزن زد که طرح بوسه بر آن خاک آستان انداخت فسردگی نفس شعله را گره زده بود سپند، زمزمه عشق در میان انداخت به کلک قدرت صائب شکستگی مرساد! که طرز حافظ شیراز در میان انداخت صائب تبریزی