صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۳۵: خم چو گردد قد افراخته می باید رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خم چو گردد قد افراخته می باید رفت پل بر این آب چو شد ساخته می باید رفت راه باریک عدم راه گرانباران نیست هر چه داری همه انداخته می باید رفت آنچه در کار بود ساختنش خودسازی ا ست گو مشو کار جهان ساخته، می باید رفت سنگ راه است غم قافله و فکر رفیق فرد و تنها همه جا تاخته می باید رفت به نفس طی نشود دامن صحرای عدم این ره دور، نفس باخته می باید رفت تا مگر شاهد مقصود مصور گردد دل چون آینه پرداخته می باید رفت سپر راهرو از راهزنان عریانی است تیغ جان را ز نیام آخته می باید رفت این ره پر خس و خاشاک شود پاک به آه علم آه برافراخته می باید رفت من گرفتم که قمار از همه عالم بردی دست آخر همه را باخته می باید رفت این سفر همچو سفرهای دگر صائب نیست بار هستی ز خود انداخته می باید رفت صائب تبریزی