صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۱۶: بی لب ساغر می دیده خونپالا داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی لب ساغر می دیده خونپالا داشت خم دلی پر گله از سرکشی مینا داشت این زمان بر سر هر فاخته ای می لرزد آن که چون سرو دو صد عاشق پا بر جا داشت لب ساغر به مذاقم نمکین می آید چشم شور که خم اندر خم این مینا داشت؟ بی جراحت کسی از مرحله عشق نرفت تیغ الماس به کف سبزه این صحرا داشت رنگ ناسور ز آیینه داغم نزدود پنبه هر چند درین کار ید بیضا داشت صائب آن عهد کجا رفت که از سوختگان داغ او گوشه چشمی به من شیدا داشت؟ صائب تبریزی