صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲: حال گویاست اگر تیغ زبان گویا نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حال گویاست اگر تیغ زبان گویا نیست شکوه و شکر به فرمان زبان تنها نیست پیش فرهاد که زد شیشه ناموس به سنگ خنده کبک، کم از قهقهه مینا نیست لنگر عقل به دست آر که در عالم آب آنقدر موج خطر هست که در دریا نیست گرمی لاله خونگرم مرا دارد داغ ورنه مجنون مرا وحشتی از صحرا نیست سرکشی در قدم کوه جواهر افشاند وادی حرص به نزدیکی استغنا نیست از طلب، مطلب اگر خیر بود طالب را طلب روی زمین هم طلب دنیا نیست دیده روزنه از شمع بود نورانی چشم پوشیده بود هر که به دل بینا نیست معنی عزلت اگر وحشت از آبادانی است جغد در مرتبه خویش کم از عنقا نیست نه همین فکر خط و خال تو صائب دارد در دل سوخته کیست که این سودا نیست؟ صائب تبریزی