صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۸۳: خلوت آینه را طوطی غمازی هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلوت آینه را طوطی غمازی هست هر کجا روی نهادیم سخنسازی هست نیست مجنون وفادار مرا پای گریز ورنه چون زور جنون سلسله پردازی هست چشم نظارگیان تاب ندارد، ورنه دل تاریک مرا آینه پردازی هست از نفس های پریشان غبارآلودم می توان یافت که در سینه سبکتازی هست فیض سر رشته امید عمومی دارد در حریمی که نگاه غلط اندازی هست دامن گل نشود زخمی سر پنجه خار گلستانی که در او شعله آوازی هست انتظار جگر سوختگان سنگ ره است ورنه ما را چو شرر رخصت پروازی هست تا نبارد به سرش تیغ، دهن نگشاید چون صدف در دل هر کس گهر رازی هست روی برتافتن از سیلی غم بیجگری است ورنه چون رنگ، مرا شهپر پروازی است چون شرر آمدن و رفتن ما هر دو یکی است ما چه دانیم که انجامی و آغازی هست حیف باشد که درین دشت شکاری نکند هر که را قوت سرپنجه شهبازی هست از نواهای جگرسوز تو صائب پیداست که ترا در دل صد پاره نواسازی هست صائب تبریزی