صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۸۲: می حرام است در آن بزم که هشیاری هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می حرام است در آن بزم که هشیاری هست خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست با پریشان نظری بس که بدم، می شکنم هر کجا آینه ای بر سر بازاری هست می توان با گل خورشید نظر بازی کرد همچو شبنم اگرت دیده بیداری هست خضر بر گرد سر درد طلب می گردد کعبه فرش است در آن سینه که آزاری هست صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند بر جنون می زنم امروز که بازاری هست بخت زنگار چرا سبز نباشد صائب؟ روز و شب در بغلش آینه رخساری هست صائب تبریزی