صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۷۴: صبح میخانه نشینان کف دریای می است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح میخانه نشینان کف دریای می است شفق باده کشان چهره حمرای می است تا سیه مست نگردیم پشیمان نشویم ساحل توبه ما در دل دریای می است با دلی چون دل شب، می روم از انجمنی که گل صبح در او پنبه مینای می است نیست جز باد به کف ساحل هشیاری را صدف گوهر مقصد دل دریای می است چاک در پیرهن یوسف عقل افکندن چشمه کاری است که در دست زلیخای می است زر به زر داد هر آن کس می گلرنگ خرید زردرویی نکشیدن گل سودای می است چه عجب غنچه تصویر شود شادی مرگ؟ در حریمی که نسیمش دم گیرای می است برو ای عقل، کله گوشه همت مشکن کاین قیامی است که بر قامت رعنای می است چشم صائب ز تماشا قدح خون گردید این چه رنگ است که با لاله حمرای می است صائب تبریزی