صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۶۲: عالم امنی اگر هست همین بیهوشی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عالم امنی اگر هست همین بیهوشی است هست اگر جنت در بسته همین خاموشی است هر که افتاده به زندان خرد می داند که پریخانه صاحب نظران بیهوشی است ای صبا درگذر از غنچه لب بسته من که گشاد دل من در گره خاموشی است در سر تیغ زبان بیهده گویان را نیست فتنه هایی که نهان زیر سر سر گوشی است پختگی در خور جوش است درین میخانه خامی باده نارس گنه کم جوشی است گل بی خاری اگر هست درین خارستان پیش صاحب نظران مهر لب خاموشی است غرض از خوردن می صائب اگر بیخبری است خوردن خون دل خود چه کم از می نوشی است؟ صائب تبریزی