صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۵۵: فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است این کمان پشت سر تیر فراوان دیده است هر که در بزم می آن چهره خندان دیده است در دل آتش سوزنده گلستان دیده است لاله زاری شده از داغ، دل پر خونش تا لب لعل ترا کان بدخشان دیده است بخت خوابیده ز اقبال تو گردد بیدار صبح در خواب کی آن چهره خندان دیده است؟ در برآوردن خط، حسن شتابی دارد تا چه کوتاهی ازان زلف پریشان دیده است؟ موی جوهر به تن آینه از غیرت خاست تا که گستاخ دگر چهره جانان دیده است؟ چه کند موجه شمشیر تغافل با ما؟ لنگر طاقت ما کشتی طوفان دیده است به دو صد چشم نبینند نظرپردازان آنچه آیینه به یک دیده حیران دیده است شکوه از وضع جهان کار تنک ظرفان است دیده ما پر ازین خاب پریشان دیده است ای جوان پر به زبردستی خود غره مشو پل ما پشت سر سیل فراوان دیده است نیست از گرمی خورشید قیامت باکش هر که صائب جگرش داغ عزیزان دیده است صائب تبریزی