صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵: شور دریای سخن از دل پر جوش من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شور دریای سخن از دل پر جوش من است قفل گنجینه معنی لب خاموش من است معنی بکر که در پرده غیب است نهان بی تکلف همه شب تنگ در آغوش من است هر خیالی که به آن اهل سخن فخر کنند در شبستان سخن، خواب فراموش من است چرخ دودی است که از خرمن من خاسته است خاک گردی است که افشانده پاپوش من است آسمان حلقه فتراک بود صید مرا لامکان منزل سهل سفر هوش من است چرخ نیلی که به روشن گهری مشهورست چون به معنی نگری، نیل بناگوش من است کاسه در خون جگر می زنم و می نوشم خون منصور مزاجان می کم جوش من است چهره پرده نشینان فلک، مهتابی است زان چراغی که نهان در ته سرپوش من است صوفیان را سخن من به سماع آورده است خم میخانه وحدت دل پر جوش من است خشت از مستی من چون خم می می جوشد در و دیوار درین میکده بیهوش من است در خرابات رضا نشو و نما یافته ام درد میخانه قسمت می سرجوش من است از قبا خرقه، ز دستار کله ساخته ام نافه خونین جگر از فقر قباپوش من است زاهدی نیست به عیاری من در عالم این ردا، پرده گلیمی است که بر دوش من است حلقه بندگی عشق بود در گوشم چشم بد دور ازین حلقه که در گوش من است بی هم آواز، نفس سرمه گفتار شود ورنه شور دو جهان در لب خاموش من است نرسد چون سخن من به دو عالم صائب؟ عشق را دست نوازش به سر دوش من است صائب تبریزی