صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۴۸۶: زنگ آیینه من صحبت بیدردان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زنگ آیینه من صحبت بیدردان است نفس سوختگان مغز مرا ریحان است نعل پیران بود از قامت خم در آتش این کمانی است که چون تیر، سبک جولان است آفتابی که بود ایمن از آسیب زوال قرص نانی است که بر سفره درویشان است آسیایی که ز خود آب بیرون می آرد زیر گردون سبکسیر همین دندان است می دهد زود سر سبز ز غفلت بر باد هر که چون پسته درین بزم لبش خندان است نیست در قافله گریه ما پیش و پسی صدف دیده ما پر گهر غلطان است می رسد زود به خورشید چو شبنم صائب دیده هر که درین سبز چمن حیران است صائب تبریزی