صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۴۸۳: دل ز خال لب منظور گرفتن ستم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز خال لب منظور گرفتن ستم است دانه را از دهن مور گرفتن ستم است خون خود ما به دو چشم تو نمودیم حلال باده از مردم مخمور گرفتن ستم است سخن تنگدلان را نبود پا و سری خرده بر غنچه مستور گرفتن ستم است در تنوری چه نفس راست نماید طوفان؟ سر این باده پر زور گرفتن ستم است شور باشد نمک محفل ما باده کشان بر جراحت ره ناسور گرفتن ستم است به قدح دست مکن پیش خم باده دراز تا بود مهر، ز مه نور گرفتن ستم است عشق در عقل تهی مغز عبث پیچیده است پنجه با مردم بی زور گرفتن ستم است گر چه ظرف سخن حق نبود مردم را دهن جرأت منصور گرفتن ستم است در چنین وقت که از دست تو می ریزد آب دست بر آتشم از دور گرفتن ستم است دزد را دار کند راست، ترحم مکنید که عصا را ز کف کور گرفتن ستم است زخم در کان نمک کهنه نگردد صائب دل ازین عالم پر شور گرفتن ستم است صائب تبریزی