صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۹۱: وقت رندی خوش که کام از موسم گل برگرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت رندی خوش که کام از موسم گل برگرفت دامن سجاده را داد از کف و ساغر گرفت رهن می کردم ردایی را که ننگ دوش بود وقت مشرب خوش که این بارم ز گردن برگرفت می شود از همدگر روشن چراغ حسن و عشق شمع گل از غنچه منقار بلبل در گرفت با خموشی منع آه گرم از دل چون کنم؟ چون توان با موم راه روزن مجمر گرفت؟ دامن افشان از سر خاکم گذشتن سهل نیست آتش این شکوه خواهد دامن محشر گرفت تشنگان حشر، فکر چشمه دیگر کنید کز لب تبخاله ریزم برق در کوثر گرفت بیش ازین کاوش مکن با دل که چشم تشنه اشک از برای گریه کردن آب از گوهر گرفت شیشه با سنگ و قدح یا محتسب یکرنگ شد کی ندانم صحبت ما و تو خواهد در گرفت سهل باشد گل به جیب دوستداران ریختن از ره دشمن به مژگان خار باید بر گر گر نمی خواهد که در پای تو ریزد رنگ عشق سرو از قمری به کف چون مشت خاکستر گرفت؟ صائب از مژگان او دعوای خون دل مکن از شهیدان خونبهای رگ که از نشتر گرفت؟ کلک صائب جوهر خود گر چنین خواهد نمود در دل یاقوت خواهد برق غیرت در گرفت صائب تبریزی