صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۷۶: زهرخند ای دل که دور گریه مستانه رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهرخند ای دل که دور گریه مستانه رفت روزگار دار و گیر شیشه و پیمانه رفت می شود کان بدخشان از شراب لعل رنگ چون سبو با دست خالی هر که در میخانه رفت دانه می گویند بعد از کاه می ماند بجا خرمن امید ما را کاه ماند و دانه رفت راز عشق از دل به زور گریه بر صحرا فتاد طرفه گنج گوهری از کیسه ویرانه رفت بار قتل خود به دوش دیگران نتوان نهاد در میان عشقبازان کوهکن مردانه رفت بت پرستان چون نسوزانند با صندل مرا؟ آن که گاهی دردسر می داد، ازین بتخانه رفت می کند جا در ضمیر آشنایان سخن هر که چون صائب به فکر معنی بیگانه رفت صائب تبریزی