صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۷۰: گر چه از بیداد خسرو زین جهان فرهاد رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه از بیداد خسرو زین جهان فرهاد رفت دولت او هم به اندک فرصتی بر باد رفت خون عاشق مدعی از سنگ پیدا می کند بیستون تیغ از کمر نگشود تا فرهاد رفت صید من کز ناتوانی بر زمین بسته است نقش حیرتی دارم که چون از خاطر صیاد رفت داشت دلتنگی مرا چون غنچه در مهد امان چون گل از بیهوده خندی خرمنم بر باد رفت هر که چون قمری به طوق بندگی گردن نهاد از ریاض آفرینش همچو سرو آزاد یافت در نگاه اولین هر کس ز دنیا چشم بست چون شرر خندان برون از عالم ایجاد رفت نقش پای ماست بر عقل متین ما دلیل می توان دانست هر جا خامه فولاد رفت شکوه من چون حباب از انقلاب بحر نیست کز هوای خود، سر بی مغز من بر باد رفت از سهیل تربیت شد عاقبت کان عقیق رنگ من یک چند اگر از سیلی استاد رفت می شود پاک از گنه عاشق به هر صورت که هست نقش شیرین خواهد از تردستی فرهاد رفت هر که از سیل حوادث بیش شد زیر و زبر با دل معمور صائب زین خراب آباد رفت صائب تبریزی