صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۵۹: عمر من در سایه آن قامت دلجو گذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر من در سایه آن قامت دلجو گذشت از چنان حیرت فرا سروی چسان این جو گذشت؟ محمل لیلی سبکسیرست، ورنه بارها چشم مجنون در دویدن از رم آهو گذشت همچنان بیگانه از دین است چشم کافرش گر چه عمش جمله در محراب آن ابرو گذشت زهره شیران شود از دیدن همچشم آب یارب از نظاره لیلی چه بر آهو گذشت از نگه می شد غبارآلود آب گوهرش از غبار خط چه یارب بر عقیق او گذشت بر بیاض عارض او از غبار خط نرفت آنچه بر روز من از زلف سیاه او گذشت از سیاهی ره برون بی خضر بردن مشکل است سرمه خونها خورد تا زان نرگس جادو گذشت بر دم صد تیغ عریان پا نهادن مشکل است تند نتواند نگاه از چین آن ابرو گذشت دیده روشن نمی ماند درین بستانسرا دید تا خورشید را شبنم ز رنگ و بو گذشت دست از آب زندگی نتوان به خاک تیره شست وای بر آن کس که بهر نان ز آب رو گذشت ترک خودبینی نمی آید ز هر ناشسته روی سرو نتوانست با آزادگی زین جو گذشت در دل او ره ندارد، ورنه صائب بارها تیر آه من ز سنگ از قوت بازو گذشت صائب تبریزی