صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۳۸: جان و دل را رایگان آن دشمن جان برنداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان و دل را رایگان آن دشمن جان برنداشت دین و ایمان را به هیچ آن نامسلمان برنداشت در رسایی حلقه های زلف کوتاهی نداشت گردن آزاده ما طوق احسان برنداشت زان لب شیرین ندادن داد ما انصاف نیست خواهش ما از جگر هر چند دندان برنداشت گر چه خوردم غوطه ها چون لاله در خون جگر نقطه بخت سیه دستم ز دامان برنداشت قدر خاموشی چه داند، هر که از تیغ زبان چون دهان در هر سخن زخم نمایان برنداشت دست بیداد فلک را عجز ما کوتاه کرد گوی ما از سر به راهی زخم چوگان برنداشت از لباس مشکفام کعبه خونگرمی ندید هر که زخمی چند از خار مغیلان برنداشت از شکر هرگز نخواهد ناز معشوقی کشید مور مغروری که یک حرف از سلیمان برنداشت در غبار انگیختن چندان که خط بیداد کرد خال کافر چشم ازان لبهای خندان برنداشت دل ز خوش قطره های اشک، صائب چاک شد منت باد صبا این نار خندان برنداشت صائب تبریزی