صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۳۵: پاس یک بیدار دل گردون بد گوهر نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پاس یک بیدار دل گردون بد گوهر نداشت نور بینش با هزاران دیده اختر نداشت سردی گردون به روشن گوهران امروز نیست هرگز این خاکستر افسرده یک اخگر نداشت از زبان گندمین افتاد در کارم گره خوشه بی حاصل من دانه دیگر نداشت پیش راه گرم رفتاران گرفتن مشکل است سوخت هر خاری که دست از دامن من برنداشت گشت غم بی خانمان تا خانه دل شد خراب چون نگردد، غیر دل غم خانه دیگر نداشت شب که در میخانه ساقی آن بهشتی روی بود ساغر ما پای کم از چشمه کوثر نداشت ملک دلها را مسخر کرد آن آیینه رو این چنین پیشانی اقبال، اسکندر نداشت خون گرم من به خونریز جهانش گرم ساخت ورنه پیش از کشتن من تیغش این جوهر نداشت یاد ایامی که باغ حسن آن آیینه رو این چنین پیشانی اقبال، اسکندر نداشت خون گرم من به خونریز جهانش گرم ساخت ورنه پیش از کشتن من تیغش این جوهر نداشت یاد ایامی که باغ حسن آن آیینه رو غیر طوطی سبزه بیگانه دیگر نداشت بی سبب کردم تلف در چاره جویی عمر را صندل این قوم صائب غیر دردسر نداشت صائب تبریزی