صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸: نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست بخل در سرچشمه خورشید عالمتاب نیست لعل سیرابش مگر بر تشنگان رحمی کند ورنه در چاه زنخدان آنقدرها آب نیست زهد بی کیفیت این زاهدان خشک را هیچ برهانی به از خمیازه محراب نیست تنگ چشمی عام باشد در جهان آب و گل بحر هم بی کاسه دریوزه گرداب نیست سینه گرمی طمع داریم از احسان عشق دیده ما بر سمور و قاقم و سنجاب نیست می کنم کسب هوا در عین طوفان چون حباب خانه بر دوشان مشرب را غم سیلاب نیست مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مرا ماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست چشم ما را مرگ نتواند ز روی عشق بست دیده قربانیان را سیری از قصاب نیست از دل بیتاب در یک جا نمی گیرم قرار اضطراب گوهر غلطان کم از سیماب نیست شمع کافوری نمی خواهد فروغ صبحدم باید بیضای ساقی حاجت مهتاب نیست از خموشی در گره داریم صد باغ و بهار کوزه لب بسته ما بی شراب ناب نیست همت ما نیست کوته، گر بود منزل دراز راه اگر خوابیده باشد، پای ما در خواب نیست از خس و خار غرض گر پاک باشد سینه ها هیچ باغ دلگشا چون دیدن احباب نیست تشنه خورشید را غافل نسازد رنگ و بو شبنم بیتاب را در دامن گل خواب نیست گر ترا آیینه انصاف باشد بی غبار فیض چاک سینه ما کمتر از محراب نیست از قماش پیرهن یوسف شناسان فارغند پاک چشمان را نظر بر عالم اسباب نیست با تن آسانی سخن صائب نمی آید به دست صید معنی را کمندی به ز پیچ و تاب نیست صائب تبریزی