صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۲۱۵: وقت آن کس خوش که لب را بر لب پیمانه بست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت آن کس خوش که لب را بر لب پیمانه بست جبهه را چون خشت بر خاک در میخانه بست با سیه چشمان نمی جوشد دل مجنون ما داغ خونها خورد تا خود را بر این دیوانه بست وعده بوس آرزوی تشنه را در خواب کرد دیده این طفل را شیرینی افسانه بست گر ملایم بگذری از مشهد ما عیب نیست شمع نخل موم بهر ماتم پروانه نیست چون نپیچاند به افسون دست گستاخ مرا؟ زلف طراری که بتواند زبان شانه نیست خاک ما از عافیت آباد خاموشان بود حرف نتوان بر لب ما چون لب پیمانه بست می کنی منع سرشک از دیده خونبار من جز تو ای مژگان که در بر روی صاحبخانه بست؟ محتسب دست تعدی گر چنین سازد دراز در گلوی شیشه خواهد سبحه صد دانه بست صائب تبریزی