امیر حسینی غوری
كنز الرموز
در بیان معرفت عشق و تحقیق آن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون سمند فکرتم جولان نمود گوی معنی از دو عالم در ربود پرتو عشق آمد این افسانه چیست آشنا داند که این بیگانه نیست عالمی دانم به گفتگوی عشق در میان یک تن ندارد بوی عشق عشق بر چرخ حقیقت اختراست از محبت یک قدم بالاتر است عشق بر نابودنی سودا کند عشق در ویرانه ها غوغا کند عشق را یکسان نماید کفر و دین عشق را نبود غم شک و یقین عشق شاهان را چه در تاب افکند خلوتی را در خرابات افکند عشق غواصست در دریای حق مرکبش روحست در دریای حق شهسوار عشق چون لشکر کشد خواجه را در خدمت چاکر کشد در حقیقت حل مشکلهاست عشق صیقل آئینه دلهاست عشق ضد عقلست این حکایت گوشدار تا بعقل اندر نکوشی هوشدار عقل گوید جبه و دستار کو عشق گوید خانه خَمار کو عقل هستی میکند کاین درخور است عشق مستی میکند کاین خوشتر است عقل میگوید پریشانی مکن عشق میخندد که نادانی مکن عقل گوید کارسازی میکنم عشق گوید پاکبازی میکنم عقل میسازد که این آسوده کیست عشق میسوزد که این آلودگیست عقل میخندد که این ننگست و نام عشق میپرد که این دانه است و دام عقل گوید که خدائی می کنم عشق گوید پارسائی میکنم عشق هم جویای عشق است ای پسر جان جانها جای عشق است ای پسر ملک عشق آمد ورای کاینات فارغ از غوغای افعال و صفات عشق و عاشق را قلم در کش تمام تا همه معشوق ماند والسلام گر ز معشوقت خیالی بر سر است نیست معشوق آن خیالی دیگراست هرچه در فهم تو آید آن توئی برگذر اینجا نمی گنجد دوئی عشق را گیرم که در قرآن نگفت عشق را در گنج ما اوحی نهفت رَب ارنی از زبان عشق گفت لی مَعَ اللّه از زبان عشق سفت عشق نبود پیشه هربوالهوس عشق را هم عاشقان دانند و بس امیر حسینی غوری