صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۹۳: شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است خانه چون تاریک شد بینا و نابینا یکی است نیست مجنون را ز شور عشق پروای تمیز گردباد و محمل لیلی درین صحرا یکی است نیست تدبیر خرد را در جهان عشق کار ناخدا و تخته کشتی درین دریا یکی است ز اختلاف ظرف، گوناگون نماید رنگ می ورنه در میخانه وحدت می حمرا یکی است ما نفس بیهوده می سوزیم در آه و فغان سرکشی و عجز پیش حسن بی پروا یکی است گوشه گیرانند پیش کوته اندیشان سبک ورنه شان کوه قاف و شوکت عنقا یکی است آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است غافلان از کاهلی امروز را فردا کنند ورنه پیش خود حساب امروز با فردا یکی است نیست صدر و آستانی خانه آیینه را خار و گل را جای در چشم و دل بینا یکی است اختلاف رنگ، گل را برنیارد ز اتحاد با دو رنگی پیش یکرنگان گل رعنا یکی است شق کنند از تیغ صائب گر سر ما چون قلم سرنمی پیچیم از توحید، حرف ما یکی است صائب تبریزی