صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۸۷: صبح از خورشید تابان دست بر دل مانده ای است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح از خورشید تابان دست بر دل مانده ای است آفتاب از صبح داغ در نمک خوابانده ای است دانه امید ما در عهد این بی حاصلان در زمین کاغذین، تخم شرار افشانده ای است شکوه ما در زمان خوی آن بیدادگر نامه در رخنه دیوار نسیان مانده ای است با تو ظالم برنمی آید، وگرنه آه من پنجه زورآوران چرخ را پیچانده ای است حلقه جمعیتی گر هست در زیر فلک دیده بینایی از وضع جهان پوشانده ای است فتنه آخر زمان در دور چشم مست او شیشه بی باده بر طاق نسیان مانده ای است کیست صائب با دل پر خون درین وحشت سرا؟ از حریم قرب، بی تقصیر بیرون مانده ای است صائب تبریزی