صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۶۹: هر که چون جوهر ز تیغ یار سر پیچیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که چون جوهر ز تیغ یار سر پیچیده است تاروپود عمر را بر یکدگر پیچیده است از نفس چون چشم می گردد دهان سرمه دار بس که دود تلخ آهم در جگر پیچیده است کیست در دامن کشد پای اقامت زیر چرخ؟ کوه در جایی که دامن بر کمر پیچیده است رشته آه مرا در پرده شبهای تار فکر زلفش چون گره بر یکدگر پیچیده است ناله من در دل سنگین آن بیدادگر خنده کبکی است در کوه و کمر پیچیده است پرتو آن شمع از استغنا نمی افتد به خاک از کجا این شعله ام بر بال وپر پیچیده است؟ رفت از سختی ز کف سر رشته تدبیر من راههای راست در کوه و کمر پیچیده است می فزاید در غریبی قدر ارباب کمال پا به دامان صدف بیجا گهر پیچیده است از ضعیفی گر چه صائب در نمی آید به چشم عالمی را دست آن موی کمر پیچیده است صائب تبریزی