صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۶۸: عطر آن گل پیرهن تا در هوا پیچیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عطر آن گل پیرهن تا در هوا پیچیده است بوی گل دودی است در مغز صبا پیچیده است سرو سیمین تو تا یکتای پیراهن شده است برگ گل از غنچه خود در قبا پیچیده است از عرق هر حلقه چشم گریه آلودی شده است تا سر زلفش دگر دست که را پیچیده است؟ بر لب آب بقا از تشنگی جان می دهد دست هر کس را که حیرت بر قفا پیچیده است در غبار خاطر ما، ناله های خونچکان همچو بوی خون به خاک کربلا پیچیده است می شمارد پرده بیگانگی گلزار را هر که از گل در نسیم آشنا پیچیده است با تو ظالم در نمی گیرد فسون عجز ما ورنه گوش آسمان را آه ما پیچیده است پنجه مومین ما سرپنجه فولاد را بارها از راه تسلیم و رضا پیچیده است احتیاج استخوان بر یکدگر خواهد شکست نخوتی کز سایه در مغز هما پیچیده است نیست صائب دامن افلاک رنگین از شفق خون ما افلاک را بر دست و پا پیچیده است صائب تبریزی