صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۴۴: کاو کاو منکران می آرد از چشمش برون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کاو کاو منکران می آرد از چشمش برون عیسی آن شیری که از پستان مریم خورده است در گرانان نشتر آزار را تأثیر نیست ورنه نیش از زخم ما بسیار مرهم خورده است آرزوهایی که دل در دیگ فکرت می پزد چون نباشد خام، شیر خام، آدم خورده است پا به هر جا می گذاری نشتری در خاک هست شیشه های آسمان گویا که بر هم خورده است شکوه صائب از سرشک تلخ، کافر نعمتی است کعبه با آن قدر، آب شور زمزم خورده است عقل چون آهوی وحشی از جهان رم خورده است تا سر زلف پریشان که بر هم خورده است؟ دور تا از توست، می در ساغر عشرت فکن ورنه این جامی که می بینی سر جم خورده است کعبه در خون غزالان همچو داغ لاله است تا صف مژگان خونریز تو بر هم خورده است از سر تاراج ما ای برق آفت در گذر حاصل این بوستان را چشم شبنم خورده است از نهال ما ثمر بی خواست می ریزد به خاک گوشمال سنگ طفلان نخل ما کم خورده است نامداری بی سیه بختی نمی آید به دست در سیاهی غوطه بهر نام، خاتم خورده است هر که را از باده کیفیت مراد افتاده است در سفال خود شراب از ساغر جم خورده است خوشه اشک ندامت می شود هر دانه اش در بهشت عدن آن گندم که آدم خورده است صائب تبریزی