صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۴۰: نه همین سرگشته ما را دور گردون کرده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه همین سرگشته ما را دور گردون کرده است خضر را خون در جگر این نعل وارون کرده است مهره مومی است در سر پنجه او آسمان آن که حال ما اسیران را دگرگون کرده است قمری ما از پریشان ناله های دلفریب سرو را آشفته تر از بید مجنون کرده است گر چه ما چون سرو آزادیم از قید لباس همت ما دست ازین نه خرقه بیرون کرده است دامن معنی به آسانی نمی آید به دست سرو یک مصرع تمام عمر موزون کرده است در ته گرد کسادی، گوهر شهوار من خاک عالم را سبک در چشم قارون کرده است می کنم در کوچه گردی سیر صحرای جنون وسعت مشرب مرا فارغ ز هامون کرده است برنمی آرند سر از زیر بال بلبلان بس که گلها را خجل آن روی گلگون کرده است هر چه با ما می کند، تدبیر ناقص می کند درد ما را این طبیب خام افزون کرده است بس که تشریف بهاران نارسا افتاده است تاک از یک آستین، صد دست بیرون کرده است آنچه در دامان کهسارست صائب لاله نیست سنگ را محرومی فرهاد دلخون کرده است صائب تبریزی