صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۳۸: خلق، دشوار جهان را بر من آسان کرده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلق، دشوار جهان را بر من آسان کرده است تازه رویی بر من آتش را گلستان کرده است جمع اگر از بستن لب شد دل من، دور نیست خامشی بسیار ازین سی پاره قرآن کرده است لنگر تسلیم پیدا کن که بحر حق شناس بارها موج خطر را مد احسان کرده است جبهه واکرده ما از ملامت فارغ است خنده ها بر تیغ این زخم نمایان کرده است فکر آب و دانه من بی تردد می کند آن که زیر بال را بر من گلستان کرده است سنبل فردوس در چشمش بود موی زیاد خواب هر کس را خیال او پریشان کرده است بر خط تسلیم سر نه، کاین ره تاریک را نقش پای گرم رفتاران چراغان کرده است نقش پای رفتگان هموار سازد راه را مرگ را داغ عزیزان بر من آسان کرده است حرف سخت عاقلان دیوانه را بر هم شکست تا کجا پهلو تهی از سنگ طفلان کرده است؟ گردد از دست نوازش پایه معنی بلند مور را شیرین سخن دست سلیمان کرده است پاکی دامان مریم شهپر عیسی شده است همدم خورشید، شبنم را گلستان کرده است کعبه را چون محمل لیلی مکرر شوق او همسفر با گردباد برق جولان کرده است پسته را هر چند مردم در شکر پنهان کنند آن لب نوخط، شکر در پسته پنهان کرده است پیش آن چشم سیه دل می گذارد پشت دست گر چه خط بسیار ازین کافر مسلمان کرده است دیده قربانیان چشم سخنگو گشته است بس که مردم را تماشای تو حیران کرده است گرد تهمت پاک خواهد کرد صائب از رخش دامن پاکی که یوسف را به زندان کرده است صائب تبریزی