صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۱۵: چشم ما پوشیده از خواب پریشان گشته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم ما پوشیده از خواب پریشان گشته است از هجوم سنبل این سرچشمه پنهان گشته است تا چه باشد نوشخند آن عقیق آبدار کز جواب خشک بر من آب حیوان گشته است گر گشایندش رگ جوهر، نگردد با خبر بس که بر رخسار او آیینه حیران گشته است از نشاط دردمندی، درمندان ترا استخوان چون بسته زیر پوست خندان گشته است گر چه باشد لیلة القدر آن خط مشکین مرا صبح رخسار ترا شام غریبان گشته است گر زند با چشم شوخش لاف همچشمی غزال می توان بخشید، مسکین در بیابان گشته است! در مذاقش خون دل خوردن گوارا می شود بر سر خوان فلک هر کس که مهسان گشته است گوشه دلتنگیی دارم که چشم تنگ مور پیش چشمم عرصه ملک سلیمان گشته است گوی زرین سعادت در خم چوگان اوست قامت هر کس ز بار درد چوگان گشته است نوخط ما گر ندارد رحم در دل، دور نیست چند روزی شد که این کافر مسلمان گشته است نیست صائب پاکدامانی به جز آب روان شبنم من بارها بر این گلستان گشته است صائب تبریزی