صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۰۲: ناز تا اسباب دل بردن مهیا ساخته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناز تا اسباب دل بردن مهیا ساخته است چشم پر کار تو کار عالمی را ساخته است حسن مغرور تو عاشق را نمی آرد به چشم ورنه با ذرات، مهر عالم آرا ساخته است نیست مجنون مرا حاجت به صحرایی، که عشق از غبار خاطرم دامان صحرا ساخته است جنگ دارد سازگاری با کمال سرکشی کوه قاف از بی پر و بالی به عنقا ساخته است ما ز پستی های فطرت خشک بر جا مانده ایم ورنه همت قطره را بسیار دریا ساخته است نه زلیخا پیرهن تنها به بدنامی درید عشق ازین مستورها بسیار رسوا ساخته است می کشیم از آستین افشانی یاران ملال ورنه با گرد یتیمی گوهر ما ساخته است می شود از نامداران زود، هر کس چون عقیق بستر و بالین خود از سنگ خارا ساخته است می کند چشم زلیخا خا بر سر از غبار بوی پیراهن که را تا باز بینا ساخته است؟ می شود گنجینه گوهر به لب واکردنی سینه خود چون صدف هر کس مصفا ساخته است رو متاب از چشم پاک صائب روشن گهر کز نگاهی ذره را خورشید سیما ساخته است صائب تبریزی