صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۰۹۶: چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست رنگ زرد آفتاب از آتش سودای اوست از علم غافل نگردد لشکری در کارزار فتنه روی زمین را چشم بر بالای اوست آن که کوه صبر ما را سر به صحرا داده است کوه طور از وحشیان دامن صحرای اوست آرزو در دل، نگه در چشم سوزد خلق را از حیا نوری که در آیینه سیمای اوست هست دیوان قیامت را اگر بسم اللهی پیش ارباب بصیرت، قامت رعنای اوست آن که ما را سر به صحرا داده چون موج سراب در لباس شبروان آب خضر جویای ماست عشق هیهات است گردد جمع صائب با خرد هر سری کز عقل خالی شد پر از سودای اوست صائب تبریزی