صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۰۰۵: مزد دست و تیغ قاتل چشم قربانی بس است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مزد دست و تیغ قاتل چشم قربانی بس است عذرخواه نقش از نقاش حیرانی بس است غوطه زن در بحر و فارغ شو ز گیر و دار موج چون حباب شوخ چشم این کاسه گردانی بس است اینقدر تمهید بهر دفع ما در کار نیست خط راه اهل غیرت چین پیشانی بس است خاکساران ایمنند از ترکتاز حادثات پشتبان کلبه ما گرد ویرانی بس است چشم پرسش از تو بی پروا ندارد هیچ کس حال بیماران خود را این که می دانی بس است بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عفو ای عزیزان، جرم یوسف پاکدامانی بس است نیست ارباب نظر را جرم در اظهار عشق باعث رسوایی آیینه حیرانی بس است آفتاب زندگانی روی در زردی گذاشت مشت آبی زن به روی خود، گرانجانی بس است پاکدامانان حریف خار تهمت نیستند شرم دار از غنچه ای بلبل، نواخوانی بس است چند صائب می کنی اندیشه از روز جزا؟ عذرخواه مجرمان اشک پشیمانی بس است صائب تبریزی