صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۸۷: در خم آن زلف دلها را سرود دیگرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خم آن زلف دلها را سرود دیگرست شعله آواز را در شب نمود دیگرست نه لب از گفتن خبر دارد نه گوش از استماع در میان اهل دل گفت و شنود دیگرست حرف سایل سبز کردن گر چه باشد از کرم حفظ آب روی اهل فقر جود دیگرست در طریقت هستی هر کس به قدر نیستی است بی وجودان را درین دیوان وجود دیگرست می توان یک عمر پوشیدن که باشد تازه رو کسوت عریان تنی را تار و پود دیگرست چشم بد بسیار دارد در کمین آزادگی طوق قمری سرو را چشم حسود دیگرست گر چه دارد سودها آسودگی از باج و خرج در زیان گشتن شریک خلق سود دیگرست جای هر سنگ ملامت بر تن مجنون من بخت ناساز دگر، چرخ کبود دیگرست زنده می گردند از گفتار او دلمردگان کلک صائب اصفهان را زنده رود دیگرست صائب تبریزی