صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۷۴: روز ما با شب یکی زان آفتاب انورست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز ما با شب یکی زان آفتاب انورست زنگ این آیینه از تردستی روشنگرست می زند در لامکان پر، دل درون سینه ام این سپند شوخ در مجمر، برون مجمرست بر دل آزادگان برگ سفر باشد گران بادبان بر کشتی دریایی ما لنگرست پرده خارست اگر دارد گلی این بوستان نوش این محنت سرا آهن ربای نشترست همت از اندیشه سایل نمی آید برون گردن مینا بلند از انتظار ساغرست حسن از آزردن عشاق می بالد به خود تیغ از زخم نمایان در کنار مادرست از بیاض گردن او فرد بیرون کرده ای است صبح عالمتاب کز نورش جهانی انورست می شود بی خواست لبریز از شراب لاله رنگ هر که دست اختیارش چون سبو زیر سرست صائب از افسردگی های خزان آسوده است عندلیبی را که باغ دلگشا زیر پرست تلخ شد از هوشیاری بر تو صائب زیر چرخ ورنه نقل باده خواران چشم شور اخترست صائب تبریزی