صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۶۲: من به دوزخ می روم، زاهد اگر در جنت است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من به دوزخ می روم، زاهد اگر در جنت است دوزخ ارباب معنی صحبت بی نسبت است عارفان را در لباس فقر بودن آفت است هم لباس خلق گشتن پرده دار شهرت است دست شستن نیست چندان کاری از موج سراب دامن افشاندن به دنیا از قصور همت است عالم روشن به چشمش زود می گردد سیاه هر که چون پروانه بی درد، عاشق صحبت است موشکافان از پریشانی نمی تابند روی طره آشفتگی شیرازه جمعیت است بهر نخجیری است هر دامی درین نخجیرگاه حلقه دام چشم از بهر شکار عبرت است صحبت عاشق گران بر خاطر معشوق نیست طوق قمری سرو بستان را کمند وحدت است حسن و عشق از یک گریبان سر برون آورده اند این شرر در سنگ با پروانه گرم صحبت است عشق هر کس را که خواهد می کند زیر و زبر پشت و روی جنس دیدن بر خریدن حجت است از نسیم شکوه گرد کلفت از دل می رود شکوه چون در دل گره گردید، تخم کلفت است می برد فیض جواهر سرمه از گرد ملال هر که چون آیینه صائب در مقام حیرت است صائب تبریزی