صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۵۵: کوثر بیداربختی دیده گریان ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کوثر بیداربختی دیده گریان ماست گرده صحرای محشر سینه سوزان ماست هر که دارد قطره اشکی، ز ما دارد نظر هر که دارد آه گرمی، از دل سوزان ماست وجد ما ذرات عالم را به رقص آورده است هر کجا سرگشته ای یابید، سرگردان ماست هر که را با ما سر دعوی است، میدان است و گوی! داغ سودا نقطه بسم الله دیوان ماست با گلستانی که ما را آشنایی داده اند آسمان ها سبزه بیگانه بستان ماست شور محشر میهمان زخم ما امروز نیست مدتی شد این نمکدان بر کنار خوان ماست چون فلاخن بر شکم سنگ از قناعت بسته ایم سنگ اگر در پله روزی بود، دوران ماست عمر ما چون موج، دایم در کشاکش می رود روزی ما چون صدف هر چند در دامان ماست ما چو طفلان تن به شغل خاکبازی داده ایم ورنه گوی آسمان ها در خم چوگان ماست در ریاض ما نروید سرو اقبال بلند بخت خرم، سبزه بیگانه بستان ماست دست ما در بند چین آستین افتاده است ورنه تیغ کهکشان در قبضه فرمان ماست نیست آیین تکلف شیوه ارباب فقر هر که روزی از دل خود می خورد مهمان ماست برگ عیش کوچه گردان جنون در باغ نیست چون شوند آزاد طفلان، فصل گلریزان ماست گر دل ما کعبه غم نیست صائب از چه روی روی غم هر جا که باشد در دل ویران ماست؟ صائب تبریزی