صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۰۶: ز بس به می شدم آلوده چون سبوی شراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بس به می شدم آلوده چون سبوی شراب توان مقام مرا یافتن به بوی شراب گل امید من آن روز رنگ می گیرد که بشنوم ز لب لعل یار، بوی شراب اگر چه گرد برآورده ام ز میکده ها هنوز در دل من هست آرزوی شراب ازان به است که صد تشنه را کند سیراب اگر به خاک من آرد کسی سبوی شراب برهنگی نکشد روز حشر، تردستی که با لباس مرا افکند به جوی شراب! شود ز ساقی گلچهره گلستان خلیل اگر چه آتش سوزنده است خوی شراب خوشا کسی که درین باغ کرد چون نرگس ز کاسه سر خود پا، به جستجوی شراب غمین مباش که از بحر غم حریفان را به دست بسته برون می برد سبوی شراب چه لازم است به زاهد به زور می دادن؟ به خاک شوره مریزید آبروی شراب شکسته رنگ نمی گردد از خمار کسی که از شراب قناعت کند به بوی شراب اگر سفینه برای نجات بحر غم است بس است کشتی دریاکشان کدوی شراب کسی ز دولت بیدار گل تواند چید که چون حباب نظر وا کند به روی شراب مدام همچو رگ ابر، گوهر افشان است زبان خامه صائب ز گفتگوی شراب صائب تبریزی