صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۹۳: روز روشن گل و شمع شب تارست شراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز روشن گل و شمع شب تارست شراب برگ عیش و طرب لیل و نهارست شراب تا بوی در دل خم، هست فلاطون زمان محفل آرا چو شود، باغ و بهارست شراب روی عقل است ز سر پنجه تاکش نیلی با همه شیشه دلی شیر شکارست شراب نعل بی طاقتی از جام در آتش دارد بس که مشتاق به لعل لب یارست شراب هر حریمی که در او ساقی تردستی نیست جام خمیازه خشک است و غبارست شراب می کند با لب میگون تو می کار نمک چشم مخمور ترا آب خمارست شراب هست از روی تو چون برگ خزان دیده خجل گر چه گلگونه هر لاله عذارست شراب نه حباب است که در ساغر می جلوه گرست عرق آلود ز شرم لب یارست شراب گریه تلخ بود حاصل میخواری من بی تو در دیده من غوره فشارست شراب نتواند طرف عشق شد از بی جگری گر چه بر عقل زبردست سوارست شراب ظلمت غم چو کند تیره جهان را صائب روشنی بخش دل و جان فگارست شراب صائب تبریزی