صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۸۲: چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب هر چه هر کس در نظر دارد، همان بیند به خواب گل که در بیداری دولت غم بلبل نخورد ناله مستانه اش را در خزان بیند به خواب هر کسی را صبح امیدی است در دلهای شب تشنه آب و خواجه زر، سگ استخوان بیند به خواب دل ز یاد زلف زد بر کوچه دیوانگی مست گردد فیل چون هندوستان بیند به خواب جان چنان وحشت نکرد از تن که رو واپس کند گرد یوسف را دگر این کاروان بیند به خواب از دل بیدار، عارف می کند سیر بهشت زاهد کوتاه بین باغ جنان بیند به خواب نیست سیرابی ز خون خلق، ظالم را به مرگ هر که خسبد تشنه لب، آب روان بیند به خواب در خیال خویشتن هر دور گردی واصل است ذره با خورشید خود را همعنان بیند به خواب بلبلی کز فکر گلشن غنچه سازد خویش را در قفس خود را همان در گلستان بیند به خواب نیست ممکن جان روشن را ز حق غافل شدن قطره روشن محیط بیکران بیند به خواب نعمت دنیای دون خواب و خیالی بیش نیست نیست ممکن سیر گردد هر که نان بیند به خواب عشق جای عقل شد فرمانروای کاینات بعد ازین آسودگی را آسمان بیند به خواب! صائب تبریزی