صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۷۴: گر چه ذراتند یکسر میهمان آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه ذراتند یکسر میهمان آفتاب کم نگردد ذره ای نعمت ز خوان آفتاب در خرابات محبت شیشه بی ظرف نیست ذره ای بر سر کشد رطل گران آفتاب دخل و خرج خویش را چون مه برابر هر که کرد کم نگردد روزیش هرگز ز خوان آفتاب پرده دلها حریف حسن عالمسوز نیست ابر یک ساعت بود آیینه دان آفتاب روزی روشندلان را چشم زخمی لازم است نیست بی خون شفق یک روز نان آفتاب نور رخسار جهانگیر تو گر پهلو دهد می تواند ماه نو شد میزبان آفتاب دل منور کن گرت تسخیر عالم آرزوست کز دل روشن بود حکم روان آفتاب پرده داری حسن عالمسوز را در کار نیست کز فروغ خویش باشد دیده بان آفتاب خاک شد یک دانه یاقوت از لب رنگین تو این چنین لعلی ندارد دودمان آفتاب عاشقان پاکدامن پرده دار آفتند صائب از صبح است حسن جاودان آفتاب صائب تبریزی