صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۷۰: نیست بحر پاک گوهر را خصومت با حباب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست بحر پاک گوهر را خصومت با حباب از هوای خود خطر دارد درین دریا حباب جز تعین نیست اینجا پرده بیگانگی تا گذشت از سر، یکی گردید با دریا حباب تا چو مجنون غوطه در دریای وحدت خورده ام خیمه لیلی است در چشم من شیدا حباب گوشه چشمی ز ساقی تنگ ظرفان را بس است از نسیمی می گذارد سر به جای پا حباب از نظر پوشیدنی با بحر شد هم پیرهن تا چه گل چیند دگر از دیده بینا حباب چیست دنیا تا ازو اهل بصیرت نگذرند؟ از سر بحر گهر خیزد به یک ایما حباب آه سردی کشتی دل را به ساحل می برد در گره دارد ز خود باد مراد اینجا حباب جلوه اش صاحبدلان را می کند زیر و زبر دارد این آب روان از پرده دلها حباب بادپیمایی ندارد حاصلی جز نیستی مهر تا برداشت از لب، گشت ناپیدا حباب بسته چشمی لازم افتاده است بزم وصل را از نظر بازی نگردد سیر در دریا حباب همنشین خوب صائب کیمیای آدمی است جلوه یاقوت دارد بر سر صهبا حباب صائب تبریزی