صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۶۶: گر چه با هر موجه ای دام دگر می دارد آب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه با هر موجه ای دام دگر می دارد آب از ته دل وصل دریا در نظر می دارد آب زود گردد لطف حق، افتادگان را دستگیر چون به پستی رو گذارد بال و پر می دارد آب کشتیش را خشکی دریا نمی بندد به خشک از قناعت هر که در دل چون گهر می دارد آب بی وصول از گرد هستی پاک گشتن مشکل است تا به دریا بر جبین گرد سفر می دارد آب از کمین دشمن هموار، خود را پاس دار تیغ ها از موج در زیر سپر می دارد آب نیست عیش خاکساران را به شاهان نسبتی در سفال تازه رو لطف دگر می دارد آب حکم روشن گوهران جاری است بر دل های سخت در رگ سنگ و دل آهن گذر می دارد آب سینه صاف مرا هر داغ سودا عینکی است عالمی از هر حبابی در نظر می دارد آب داغدار از رنگ نبود دامن بی رنگیش گر چه در هر برگ گل، رنگ دگر می دارد آب تشنه چشمی لازم حرص خسیس افتاده است موج این دریا طمع از نیشتر می دارد آب ما به یاد خون دل گاهی شرابی می خوریم تشنه تیغ است هر زخمی که برمی دارد آب سخت رویان را زبان لاف می باشد دراز شورش سیلاب در کوه و کمر می دارد آب روزی خونین دلان از غیب صائب می رسد لعل اگر در سنگ باشد، در جگر می دارد آب صائب تبریزی