صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۴۰: ز جوش عشق شود با قوام، شیره جانها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز جوش عشق شود با قوام، شیره جانها ز عقل پا به رکاب سفر شوند روانها چرا ز عشق تو پیرانه سر جوان نشوم من؟ که شد ز قد خدنگ تو راست، پشت کمان ها مکن اعانت بد گوهران ز ساده دلی ها که رو سیاه شد از قرب تیغ، سنگ فسان ها دل فسرده ندارد خبر ز داغ محبت تنور سرد بود فارغ از گرفتن نانها بر آن گروه مسلم بود گذشتگی از خود که همچو (موج) به دریا سپرده اند عنان ها به حرف و صوت ز لب برمدار مهر خموشی که ریخته است بسی خون خلق، تیغ زبان ها خط امان بود آزادگی ز آفت دوران که سرو رنگ نبازد ز آه سرد خزان ها گران شوند سبک ها ز خلق تنگ به خاطر سبک شوند ز میزان حسن خلق، گرانها عجب که چرخ فراموشکار محو نماید چنین که فکر تو صائب شده است ورد زبان ها صائب تبریزی