صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۱۱: ما نبض شناس رگ جانیم جهان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما نبض شناس رگ جانیم جهان را آیینه اسرار نهانیم جهان را پوشیده و پیداست ز ما راز دو عالم هم آینه، هم آینه دانیم جهان را هنگام خموشی گره گوهر اسرار در وقت سخن تیغ زبانیم جهان را از سینه پر داغ، بهار جگر خاک از چهره بی رنگ خزانیم جهان را تازه است جگرها ز شراب کهن ما پیریم، ولی بخت جوانیم جهان را در صحبت ما قطره شود گوهر شهوار از دل صدف پاک دهانیم جهان را دارند به دیوانه ما چشم، غزالان سر حلقه صاحب نظرانیم جهان را از راستی طبع، عصای فلک پیر از قامت خم گشته کمانیم جهان را بیهوشی ما برگ نشاط دگران است از خواب گران، رطل گرانیم جهان را گوشی نخراشد ز صدای جرس ما ما قافله ریگ روانیم جهان را در آینه ماست عیان راز دو عالم هر چند ز حیرت زدگانیم جهان را در ظاهر اگر دیده ما پرده خواب است ما از دل بیدار، شبانیم جهان را صائب خبری نیست که در محفل ما نیست هر چند که از بیخبرانیم جهان را صائب تبریزی